میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

*سفید برفی*

*آنیتانگوبلابگو*

آنیتای مامانم اینروزابلاشدی حسابی ورجه ورجه میکنی وهمه چیزومیخوای بزاری دهنت،عاشق وایسادنی تواوج گریه وایسونیمت میخندی انگارروابراراه میری اینقدرخوشحال میشی فدای قدوبالات وقتی ماه  وایمیسی،بلندمیخندی وتازگیایادگرفتی جیغ بزنی انقدرصدات نازه که نگو،قربون صدات،خاله هاوعمه هات خلاصه همه برات غش میکنن،بیشترازهمه من وباباسعیدجون ذوق داریم واسه همه تغیراتت،آخه نی نیه من و بابایی دیگه،دخمل نازمونی دیگه،گاهی خوابت کمه وهمش بازی میخوای یه وقتاکم میارم ومثل بچه هامیزنم زیرگریه،یه وقتاکه چه عرض کنم اکثروقتاخخخخخخخخخ،به من خیلی عادت داری وگاهی وقتافقط بغل یابه قول باباگگل منومیخوای،آخه همیشه من وشماکنارهمیم،راستش اصلاطاقت دوریتوندارم مامانم،خوب دخمل...
28 خرداد 1392

*ماجراهای شیرخوردن دخمل تاغذاخوردنش*

آنیتای من روزای اول دنیااومدنت بیرون که میخواستم برم شیرمومیدوشیدم ومیریختم شیشه تابیرون راحت شیربدم به شما امااااا ازاونجایی که نمیدونستم اینجوری بدعادت میشی،شماعادت کردی به خوردن شیشه ویک ماه کامل ازمامی شیرنمی خوردی بعدازیک ماه دوباره شروع کردی ازم شیربخوری ومن خیلی خوشحال شدم،شیرم مثل قبل زیادشدواوضاع شیرخوردنت خوب شد،ناگفته نمونه شیروبیشترخوابالودمیخوردی تااینکه ده روزپیش بازقروادای شیرخوردنت شروع شدومن بازغصم گرفت،یه وقتاشباشیرمیخوردی ازمن گاهی شیشرم نمیگرفتی ومن مجبورمیشدم باقطره چکون شیربدم خلاصه عذابی کشیدم که نگو،عصبی وخسته بودم،تااینکه امروزبهترشدی وشروع کردی به شیرخوردن،درسته بازم یه سری بدقلقی داری امامن به همینشم راضیم،برات شیشه...
28 خرداد 1392

*تاب تاب عباسی خدامنونندازی اگه خواستی بندازی بغل مامان بندازی*

آنیتای من باباسعید برات تاب نوزادی خریده و شما خیلی تاب سواری رو دوست داری کلی ذوق میکنی و میخندی اما یه وقتا که بی تابی و گریه میکنی روتاب بندنمیشی ولی ماراضی هستیم به رضای خدا،همینکه مجبور نیستیم همش بغلت کنیم خوبه،یه وقتاروتاب خوابت میبره تواون حالت اونقدرنازمیشی که میخوام گازت بگیرم،فدات بشم که اینقدرشیرینی 
3 خرداد 1392

*کی چی صدات میکنه*

من:دخترم قشنگه،عسل طلا جیگر ناناز جوجه و ... بابا:جیغمل عشق بابا  و ... مامانی:یام یام  خاله معصومه:قمصر خاله لیلا:چشم مورچه ای ،نوک طلا مادرجون:جیگر،جیگرم عمه راضیه:آنیتای ما،جوجه بلا خلاصه هرکی یه جوری صدات میزنه و همه عاشقتن
2 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد